رفع انحصار شرکت زیرساخت در عرضه پهنای باند در گفتگو با عضو شورای عالی مجازی
هفته نامه تجارت فردا در شماره ۴۸ خود گفت و گویی را درباره رفع انحصار از شرکت ارتباطات زیرساخت به عنوان متولی خدمات ترافیک اینترنتی کشور با علیرضا شاهمیرزایی، عضو حقیقی شورای عالی مجازی و معاون کمیسیون تنظیم مقررات به انجام رسانده که بازتابنده سیاستهای شورای عالی مجازی است. نظر به اهمیت این گفت و گو، بخشهایی از آن که به موضوع عرضه پهنای باند در کشور اختصاص دارد، با اندکی تلخیص بازنشر میشود.
به گزارش شبکه خبری دولت الکترونیک, در سالهای اخیر بهرغم افزایش پهنای باند تناسبی بین میزان پهنای باند و تعداد کاربران اینترنت دیده نشد. آنچه در سیاستهای کلان ارتباطی که عمدتاً از سوی وزارت ارتباطات دنبال میشد یافتن جانشین برای پهنای باند اینترنتی بود که آن را از طریق پیش بردن پروژههایی چون شبکه ملی اطلاعات دنبال میکردند، حتی زمانی هم از این صحبت شد که ترافیک داخل و خارج را با هم باید جمع بزنیم و مجموع آن را پهنای باند کشور اعلام کنیم. شما سیاستهای توسعه اینترنت را که پهنای باند هم در آن تعریف میشود، چگونه ارزیابی میکنید؟
اولاً اینکه میگویید بین تعداد کاربران و پهنای باند باید نسبتی باشد، هر چند این موضوع درست است اما این نسبت ثابت نیست. یعنی اگر تعداد کاربران هم زیاد نشود خود پهنای باند در حال رشد است و در کشورهای مشابه ما این رشد سریعتر است. الان در کشورهای خاورمیانه سالانه صد درصد رشد پهنای باند داریم. تعداد کاربران یکی از پارامترهاست اما تغییر سرویسها پارامتر مهمتری در افزایش پهنای باند است.
منظورتان از تغییر سرویسها نیاز فعلی کاربران است که ارتقا پیدا میکند؟
گاهی ممکن است با افزوده شدن یک سرویس جدید نیاز باشد ما پهنای باند را حتی تا ۱۰برابر افزایش دهیم. یک سایتی که تا دیروز عکس و متن را نشان میداده حالا بخواهد فیلم را نشان دهد. ۱۰برابر کردن پهنای باند هم برای آن کافی نیست. یا مثلاً اگر سرویسهای مبتنی بر نقشه یا GIS را روی گیرندههای فضای مجازی برقرار کنیم، نیاز به پهنای باند زیادی برای استفاده از سرویسهای مکانمحور خواهیم داشت. پس پهنای باند تابعی از چند چیز است، هم تعداد کاربران و هم نوع سرویس و هم ساعات استفاده.
سیاست ما با سیاستی که وزارت ارتباطات اعلام میکند یکی است و تفاوت در نحوه اجراست. وزارت ارتباطات هم به عنوان سیاست خود اعلام میکند که در حال افزایش پهنای باند کشور است و ضمناً پروژه شبکه ملی اطلاعات را هم اولویت یک خود میداند. اما ما دو ایراد جدی به این روند توسعه داریم، یکی اینکه بهرغم توسعه پهنای باند، رتبه ما در منطقه افزایش پیدا نکرده است و ما در حال عقبتر ماندن هستیم.
اما نکته دوم این است که وقتی ما صحبت از پهنای باند میکنیم صرفاً پهنای باند بینالملل ملاک نیست. یعنی اینکه میگویید پهنای باند داخلی را با پهنای باند بینالملل جمع میکنند این کار غلطی نیست. البته من در مورد نحوه اجرای پروژه شبکه ملی اطلاعات در گذشته و آمارهایی که در مورد پهنای باند شبکه ملی اطلاعات اعلام کردهاند، قضاوتی نمیکنم. به طور کلی این درست است که پهنای باند اینترنت هر کشور، جمع پهنای باند اینترنت داخلی و پهنای باند گذرگاه بینالملل آن کشور است. هر دو اینها از جنس اینترنت است. البته اینکه اجبار کنند که مثلاً پهنای باند داخلی را صرفاً بر اساس یک پروتکل خاص بدهیم یا مثلاً بر اساس آیپی ده دهی بدهیم، در حالی که میدانیم آیپیهای ده دهی در دنیا برای کاربردهای اختصاصی استفاده میشود نه عمومی، ممکن است شرکتهای اینترنتی و نهایتاً کاربران نتوانند به راحتی از این شبکه ایجاد شده استفاده کنند و لذا شاید دلیل اینکه برخی پهنای باند شبکه اینترانت داخلی را جزو مجموع پهنای باند اینترنت کشور حساب نمیکنند همین باشد.
سیاست ما با سیاستی که وزارت ارتباطات اعلام میکند یکی است و تفاوت در نحوه اجراست. وزارت ارتباطات هم به عنوان سیاست خود اعلام میکند که در حال افزایش پهنای باند کشور است و ضمناً پروژه شبکه ملی اطلاعات را هم اولویت یک خود میداند. اما ما دو ایراد جدی به این روند توسعه داریم، یکی اینکه بهرغم توسعه پهنای باند، رتبه ما در منطقه افزایش پیدا نکرده است و ما در حال عقبتر ماندن هستیم.
یعنی شما با این نحوه اجرا شدن پروژه شبکه ملی اطلاعات در کشور مخالف هستید؟
من شخصاً این را که اجبار شود از آیپیهای خاصی که برای هدف دیگری تعبیه شده بود استفاده شود لازم و شدنی نمیدانم. در جلسات شورای عالی فضای مجازی و جلسات وابسته به آن نیز که چندین جلسه در مورد شبکه ملی اطلاعات بحث شده به چنین جمعبندی نرسیدیم که این کار لازمی است. البته منعی هم نکردهایم و مدیران پروژه شبکه ملی اطلاعات اگر به این کار مطمئن هستند میتوانند ادامه دهند. اما بحث اصلی ما که از آن دور نشویم این بود که در کشور ما هم مانند همه کشورها، میتوان محدودهها یا Zoneهای مختلف قائل بود که همه از جنس اینترنت هستند. برخی از این محدودهها کاملاً داخلی هستند. برخی از این محدودهها خارجی- داخلی هستند. هر دو اینها اینترنت است و پهنای باند کشور هم جمع این دو است. آنچه ما از روح قانون برنامه پنجم برداشت میکنیم و فکر میکنیم هدف اصلی شبکه ملی اطلاعات هم این بوده، این است که نسبت ترافیک داخلی به ترافیک خارج به داخل، باید به شدت افزایش پیدا کند. این نسبت الان در کشور ما بسیار پایین است.
این نسبت چقدر است و آیا نشاندهنده این است که ما عمدتاً مصرفکننده پهنای باند هستیم؟
الان نسبت ترافیک داخلی ما به ترافیک خارج به داخل ما چیزی حدود یک به هشت است یعنی بین۱۰ تا ۱۵ درصد. در حالی که حتی در کشورهایی که از نظر پهنای باند جزو چند کشور اول دنیا هستند، این نسبت ۶۰ یا ۷۰ درصد است. پس ما باید به شدت روی این نسبت کار کنیم. ولی معنی آن این نیست که ما ترافیک خارج را کاهش بدهیم تا این نسبت افزایش پیدا کند. این خندهدارترین روش است که شما بگویید پهنای باند خارجیمان را کاهش میدهیم که نسبت بالا برود. هر دو را باید افزایش بدهیم ولی داخلی با سرعت بسیار بیشتر.
ما از سال ۱۳۸۲ که حدود سه خط STM1 داشتیم الان رسیدیم به ۴۳۰ خط STM1 و عملاً شرکت زیرساخت هم در این سالها همواره بر این نکته تاکید کرده که ما پهنای باند را افزایش دادیم و همواره هم صدای آنها روی بخش خصوصی بلند بوده که هیچ تقاضایی وجود ندارد. اما ما میدانیم شرکتهای خصوصی واقعاً پهنای باند کافی ندارند و البته به دلیل رابطه اقتصادی که با وزارت ارتباطات و زیرساخت دارند حاضر به اعتراض یا شکایت و علنی کردن موضوع هم نیستند. شما حرف جدیدی در این فضا میزنید و از جایگاهی صحبت میکنید که جایگاه مقرراتگذاری در این عرصه است و نگاه جدیدی را به فضا تزریق میکند. این تعارض بین نگرش موجود و نگاه شما در آینده قابل پیشبرد است؟
سیاست ما با سیاستی که وزارت ارتباطات اعلام میکند یکی است و تفاوت در نحوه اجراست. وزارت ارتباطات هم به عنوان سیاست خود اعلام میکند که در حال افزایش پهنای باند کشور است و ضمناً پروژه شبکه ملی اطلاعات را هم اولویت یک خود میداند. اینکه گزارش میدهند پهنای باند ورودی کشور را در سالهای قبل توسعه دادهاند، این گزارش درستی است. اما ما دو ایراد جدی به این روند توسعه داریم، یکی اینکه بهرغم توسعه پهنای باند، رتبه ما در منطقه افزایش پیدا نکرده است و ما در حال عقبتر ماندن هستیم. در قانون برنامه پنجم گفته شده بود که باید به رتبه دوم منطقه دست پیدا کنیم.
رتبه دوم از نظر پهنای باند؟
بله، دقیقاً از نظر پهنای باند. در حالی که ما الان رتبه پنجم هستیم و داریم به رتبه شش و هفت سقوط میکنیم. درست است که ما رشد داشتیم ولی سرعت رشد ما حتی از کشورهای منطقه هم پایینتر است و برای همین رتبه ما دارد کاهش پیدا میکند. ایراد دوم ما این است که چرا نسبت ترافیک داخل به داخل به ترافیک خارج به داخل که باید افزایش پیدا میکرده و یکی از مهمترین اهداف پروژه شبکه ملی اطلاعات بوده افزایش پیدا نکرده و اگر افزایش پیدا کرده میزان آن قابل اعتنا نبوده است؟ ما باید زودتر از اینها به نسبت معمول در بسیاری از کشورها میرسیدیم یعنی به نسبت۶۰ و ۷۰ درصد. ما فکر میکنیم راهحلهایی وجود داشته و بدون اینکه از راهحلهای غیرمعمول مثل آیپیهای ده دهی بخواهیم استفاده کنیم میتوانستیم به این هدف برسیم.
الان نسبت ترافیک داخلی ما به ترافیک خارج به داخل ما چیزی حدود یک به هشت است یعنی بین۱۰ تا ۱۵ درصد. ما باید به شدت روی این نسبت کار کنیم. ولی معنی آن این نیست که ما ترافیک خارج را کاهش بدهیم تا این نسبت افزایش پیدا کند. این خندهدارترین روش است که شما بگویید پهنای باند خارجیمان را کاهش میدهیم که نسبت بالا برود. هر دو را باید افزایش بدهیم ولی داخلی با سرعت بسیار بیشتر.
کما اینکه بسیاری از کشورهای دنیا نیز صرفاً با اهداف اقتصادی سیاستهایی را در این راستا وضع کردهاند چون هر قدر ترافیک داخل به داخل ما افزایش پیدا کند یعنی اینکه ما اشتغال و تولید را به داخل کشور منتقل کردهایم. بسیاری از کشورها امروزه از طریق سیاستهای مالیاتی و انواع سیاستهای مختلف، هم میزبانی و هم ترافیک را به داخل منتقل میکنند و حتی سایتهای خارجی را تشویق میکنند که بیایند و میزبانی در داخل کشور ایجاد کنند. یعنی به اصطلاح Node داخل ایجاد کنند. آنها حتی شرکتی مثل گوگل را تشویق میکنند که بیاید تحت آدرس کشورشان کار کند. ما برعکسیم. ما سایتهای داخلیمان را سوق دادهایم به خارج. الان حدود ۶۰ درصد سایتهای داخلی در خارج از کشور در حال میزبانی است. چرا ما معادلات مالی و مشوقها و قیمتگذاری را به نحوی انجام میدهیم که سایتهای داخلیمان به سمت خارج از کشور بروند. مدل غلط کسبوکار شرکت ارتباطات زیرساخت، باعث اخراج میزبانی و ترافیک سایتها به خارج از کشور شده است. اصل مشکل اینجاست.
شرکت زیرساخت الان پهنای باندی را که میتواند دم مرز هزار دلار خریداری کند با قیمت بیش از ۴۰میلیون تومان به شرکتهای PAP میفروشد. فکر میکنید با توجه به سازوکار قانونی که این شرکت در این سالها پیدا کرده، میتوان آنها را وادار به تغییر این روند کرد؟
آنچه در قانون آمده و ما هم به آن پایبند هستیم این است که شبکه مادر مخابرات باید دولتی باشد. شرکت زیرساخت هم به عنوان شرکت مادر تخصصی مطرح است. اما اینکه شبکه مادر چه شبکهای است یک تفسیر فنی دارد که در قانون نیامده است. یک زمانی برداشت این بوده که باید کار خرید و فروش پهنای باند را به شرکت زیرساخت واگذار کنیم. به نظر میرسد این ناشی از این تصور بوده که اگر یک شرکت دولتی کار خرید و فروش را انجام ندهد نمیتواند کار گذرگاه (Gateway) را انجام دهد در حالی که این دو مفهوم کاملاً از هم جداست.
ما فکر میکنیم خرید و فروش پهنای باند یک مقوله حاکمیتی نیست اما حتی اگر کسی این برداشت را بکند که خرید و فروش را هم یک مجموعه دولتی باید انجام بدهد، باز دلیلی وجود ندارد که همه اینها در شرکت دولتی جمع شود. اینکه ما با دست خودمان خرید و فروش را که یک مساله مالی است با گمرک یا گیتوی در یک نقطه توام کنیم کاملاً نقض غرض کردهایم. این کار تضاد منافع ایجاد میکند. کسی که خودش منافع دارد، نمیتواند حاکمیت کند. مثلاً ما الان به شرکت زیرساخت میگوییم سیاست حاکمیت (یعنی مصوب صحن شورای عالی فضای مجازی و کمیسیونهای وابسته) آن است که پهنای باندی که به مراکز داده داخلی میدهی باید با قیمتی بسیار پایینتر از قیمت موجود پهنای باند داده شود.
چرا الان قیمت پهنای باند آزاد به ازای هر STM1 حدود ۴۵میلیون است در حالی که به شرکتهای داده ۴۰میلیون میفروشند.
نه، آن موضوع به بحث ما ارتباط ندارد و نسبت مورد انتظار ما هم یکدهم قیمت است نه اینکه چند میلیون تخفیف بدهند. آنچه ابلاغ کردهایم این است که باید پهنای باند ارسال را به مراکز داده یکدهم قیمت بدهند. ولی آنها رسماً اعلام کردهاند تا زمانی که تعرفه اصلاح نشود نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. ما فکر میکنیم مشکل از اینجا ناشی میشود که شرکت زیرساخت باید به حسابرسی خود هم پاسخگو باشد و به هر حال حساب دخل و خرج شرکت برای مدیران این شرکت مهم است. چون حساب دخل و خرج مهم است اگر ما بگوییم باید ارزانتر بدهیم، میگویند چرا؟ این همان تضاد منافع است. اگر کسی را درگیر خرید و فروش کردیم نباید انتظار داشته باشیم سیاستهای حاکمیت را اجرا کند. هر چه ما اینجا مصوب کنیم آنها یک اشکالی به مصوبه ما خواهند گرفت چون انگیزه مالی این شرکت خلاف مصوبات ماست.
این درآمدزایی یک شرکت دولتی مهمتر است یا نفع عامه مردم؟
موضع ما هیچگاه تایید وضع فعلی فیلترینگ نبوده و در حال اصلاح آن هستیم. سرعت اینترنت هم تابعی از عوامل مختلف است. هم پهنای باند لایه دسترسی مهم است، هم مراکز داده و هم سایر بحثها.
سوال اصلی این است که چرا این کار با مساله گذرگاه و گیتوی و گمرک که حاکمیتی است، مخلوط شده است؟ به نظر من به خاطر این معماری غلط، تضاد منافع به وجود آمده و نهتنها پهنای باند را برای مراکز داده ارزان نمیکنند بلکه اتفاق دیگری که دردناکتر است این است که الان افزایش ترافیک داخلی به نسبت ترافیک بینالملل هم به نفع شرکت زیرساخت نیست. این دردناکتر است. یعنی تمام کشور، اعم از قانون برنامه پنجم و سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری در تشکیل شورای عالی فضای مجازی و مصوبات شورای عالی، همه بر افزایش نسبت ترافیک داخلی تاکید دارند اما منافع شرکت متولی این موضوع را به گونهای قرار دادهایم که هر چه ترافیک بینالملل بیشتری مصرف شود او سود بیشتری میبرد. چون ترافیک داخلی الزاماً به زیرساخت ارتباطی ندارد و بخش عمده آن دست شرکتهای مخابراتی است ولی ترافیک بینالمللی صد درصد در اختیار زیرساخت است.
الان خیلی سازمانها و شرکتهای دولتی داریم که میتوانند از محل منابع ارزی خارجی خود پهنای باند وارد کنند که هم مشکل آنها در ورود پول به کشور حل میشود و هم مشکل کمبود پهنای باند و هم مشکل قیمت اینترنت هم برای خدماتدهنده و هم مصرفکننده. آیا این روش بهتری برای این موضوع نیست؟
به نظر من دلیلی وجود نداشته ما خرید و فروش پهنای باند را دولتی کنیم و اگر هم دولتی میکنیم باید آن را از امور حاکمیتی گذرگاه جدا کنیم. اشکالاتی که شما گفتید از این ناشی میشود که یک مجموعه دولتی درگیر خرید و فروش پهنای باند است لذا با مسائل تحریم به مشکل برمیخورد. حتی اگر دولتی بودنش را بپذیریم انحصارش را چگونه میخواهیم توجیه کنیم؟ من فکر میکنم حتی از نظر امنیتی نیز خلاف مصالح کشور عمل کردهایم چون امنیت کشور بستگی به افزایش ترانزیت اینترنت از کشور دارد. ما هر چقدر مسیرهای اتصالمان را به فضای مجازی خارجی افزایش دهیم و هرچه از موقعیت ژئوپولتیک کشورمان برای این منظور استفاده کنیم به نفعمان است. در تمام قوانین و سیاستهای کشور آمده که باید به هاب منطقه تبدیل شویم. وزارت ارتباطات اعلام میکند که پروژه ای پگ را اجرا کرده است. ما از آنها برای اجرای این پروژه تشکر میکنیم ولی سرعت رشد ما باید با کشورهای منطقه مقایسه شود، آیا رتبه ما در منطقه افزایش پیدا کرده یا کاهش یافته؟
وزارت ارتباطات برای ارائه آمارها و شاخصها یکسری فرمولهایی درست کرده که بر اساس آنها وضعیت خوب است، مثلاً ضریب نفوذ اینترنت در برخی استانها را که میبینیم اعداد عجیب و حیرتانگیز و غیرواقعی هستند.
بله، هر آماری بر اساس یک معیاری است. گاهی معیار این است که مثلاً هر کاربر موبایل هم که به GPRS دسترسی دارد یک کاربر اینترنت است.
ظاهراً در پهنای باند نمیتوان از این فرمولها درست کرد.
پهنای باند دقیقتر است اما مهمتر از آن این است که این تعداد کاربران چه خدماتی دریافت میکنند. کیفیت خدمات مهم است و داخلی بودن آن. ما نمیگوییم همه محتوا باید در داخل تولید شود. ما میگوییم عمده خدمات باید در داخل ارائه شود. شما میتوانید محتواهای خارجی را انتخاب کنید و بیاورید روی سرور داخلی عرضه کنید. محتوا را ممکن است یکی تولید کند و دهها سرویسدهنده آن را عرضه کنند و بازتولید کنند. البته تولید محتوا هم در داخل کشور بسیار پایین است ولی توزیع و عرضه مهمتر است. هم تولید پایین است و هم عرضه که ناشی از غلط بودن مدلهای کسب و کار و انحصارهای دولتی است.
اگر میخواهیم محتوا و خدمات را داخلی کنیم، باید سطح خدمات را بالا ببریم یعنی سرعت بالا، کیفیت بالا و قیمت پایین را بالا ببریم. هر کسی بگوید شورای عالی فضای مجازی به دنبال افزایش قیمت اینترنت یا کاهش سرعت آن است صد در صد خلاف واقعیت است. چون مسلمترین سیاستهای شورای عالی فضای مجازی، جذاب ساختن خدمات اینترنتی است. جذاب شدن است که باعث جذب کاربران به خدمات داخلی است. هم باید تعداد کاربران افزایش پیدا کند هم میزان ساعات استفاده و هم سطح خدمات، تا بگوییم از وابستگی به سایتهای خارجی رها شدهایم. لازمه همه اینها افزایش سرعت اینترنت است. الان خیلی از سایتهای داخلی به دلیل گران بودن پهنای باند از فیلم و عکس و محتوای جذاب استفاده نمیکنند و این عکس سیاست جذابسازی است.