ساعت ۸ صبح روز چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۱، یک کلاس درس در مدرسه انقلاب اسلامی روستای شین آباد پیرانشهر واقع در آذربایجان غربی دچار آتش سوزی شد.
در این آتش سوزی که همانند حادثه تلخ آتش سوزی مدرسه درودزن، بار دیگر به دلیل فرسودگی بخاری نفتی کلاس و تجهیزنکردن این مدرسه به وسایل گرمایشی رخ داد، 29 دانش آموز دختر مقطع ابتدایی سوختند و به سختی آسیب دیدند به طوریکه 7 نفر آنها با شدت مصدومیت در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان ابن سینا واقع در تبریز بستری شدند و سایر آسیب دیدگان نیز به بیمارستان امام خمینی(س) ارومیه انتقال یافتند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از قانون ؛ سپس دو نفر از این 7 نفر به فاصله 18 روز از یکدیگر به دلیل شدت جراحات وارده به دستگاه تنفسی و سایر اندامهای داخلی فوت کردند. همچنین انگشتان دست سه نفر از این دانشآموزان به دلیل شدت سوختگی و قبول نکردن پیوند قطع شد. حالا این روزها این دانش آموزان حادثه دیده، با امید به دست آوردن دوباره زیبایی و بازگشت به روزهایی که چیزی از سوزش آتش در عمق جان نمی دانستند، در تهران به سر میبرند تا اولین مرحله از جراحیهای زیبایی خود را پشت سر بگذارند. دختران 10 ساله ای که این روزها به قول نماینده پیرانشهر و شین آباد، بار دیگر لبریز از شور و اشتیاق برای زندگی شده اند.
روزهای سرد آذر و هرم داغ آتش
روزهای رو به پایان آذر ماه سال 1391، حادثه شین آباد و سوختن و مرگ دانش آموزان دختر این روستا، همدردی و خشم و اعتراض توام مردم و مسئولان را نسبت به وزارت آموزش و پرورش و شخص حمیدرضا حاجی بابایی برانگیخت، چرا که دوران 3 ساله وزارت او تا آن لحظه در ردیف یکی از پر حاشیه ترین و پرحادثه ترین دوران وزارت آموزش و پرورش کشور محسوب میشد. از مرگ 26 دانش آموز دختر در سفر راهیان نور گرفته که گفته میشد خانوادهها با تهدید به کم شدن نمره از سوی مدرسه مجبور به فرستادن فرزندانشان به این اردو شده اند که در اصل هیچ اجباری برای آن وجود نداشته، تا سوختن دانش آموزان پیرانشهر و مرگ و مصدومیت دختران خردسال این مدرسه و یک ماه بعد از آن هم واژگونی اتوبوس حامل دانش آموزان پسر ارومیه که منجر به مرگ یک نفر و مجروحیت 16 نفر دیگر شد.
شدت واکنشها به حادثه پیرانشهر چنان بود که امضای 35 نماینده مجلس را پای حکم استیضاح حاجی بابایی نشاند و در راس آنها، رسول خضری، نماینده پیرانشهر و سردشت قرار داشت که در مجلس شورای اسلامی خواستار پاسخگویی و استعفای وزیر آموزش و پرورش شد. بسیاری از مسئولان و کارشناسان نیز هم صدا با این اعتراضها، استعفای او را درخواست کردند. او که ابتدا به ساکن در خصوص این حادثه شوخی کرده و گفته بود: « اگر خبرنگاران به موقع خبر میدادند که باید مواظب مدرسه شین آباد باشیم، آتشسوزی رخ نمیداد »، اکنون در حال گذراندن روزهای سخت و پر از فشار، سعی بر انداختن بار کم کاریهای خود بر دوش این و آن کرده و علت جویی میکرد که بخاری کلاس دارای مهر استاندارد است ولی این حادثه به دلیل خام سوزی و مشکلی که هنگام انتقال بخاری به بیرون کلاس بهوجود آمده روی داده. وی عاقبت با مقاومت در برابر فشار معترضان نسبت به باقی ماندن او بر پست وزارت اعلام داشت: «حتی اگر سرم هم برود استعفا نمی کنم.» و وعده داد که در صدد رفع مشکل این دانش آموزان بر خواهد آمد.
وعدههای دولت به حادثه دیدگان
وزیر آموزش و پرورش مدتی پس از این حادثه و بهبود نسبی وضعیت دانش آموزان، در دیدار با خانواده آنها گفت که تمام دانشآموزان حادثه دیده شین آباد پیرانشهر، بعد از رسیدن به سن 18 سالگی استخدام خواهند شد و از این بابت جای نگرانی نیست چرا که جذب و استخدام این دانش آموزان پس از 18 سالگی، مصوبه خود هیأت دولت است. وی به خانوادهها امیدواری داد که در زمینه بیمه عمر و پرداخت دیه دانش آموزان هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت و گفت: «این مسئله هم اکنون مراحل نهایی خود را طی میکند و پس از تکمیل پرونده، اقدامات لازم انجام میشود». حاجی بابایی هم چنین اظهار داشت که اولیاء هیچ دغدغه ای برای درمان، تامین دارو و انجام جراحیهای ضروری پلاستیک و زیبایی فرزندان خود نداشته باشند، چرا که بیمه ایران در زمینه پرداخت بیمه حوادث به آنان همکاری خواهد کرد و دولت هر اندازه که احتیاج باشد، برای درمان کامل دانشآموزان، هزینه خواهد کرد.
دختران شین آباد در تهران
حالا امروز 20 خرداد ماه 1392 است و 6ماه و 5 روز از لحظات تلخ و دردآلودی که بر دختران 10 ساله شین آباد رفت، میگذرد. این روزها آنها در تهران به سر میبرند تا اولین مرحله از سلسله اعمال جراحی زیبایی خود را پشت سر بگذارند. هفته گذشته دو نفر از آنها به نامهای «آمنه راک» و «سمیه معروفی» تحت جراحی قرار گرفتند و سه شنبه، 21 خرداد نیز روز جراحی «طاهره آبادی» است. در این خصوص، رسول خضری نماینده مردم پیرانشهر در مجلس، در گفت و گو با «قانون» میگوید که در کل 12 نفر از این عزیزان نیاز به عمل جراحی دارند که قرار است هر هفته یکی از آنها تحت جراحی در بیمارستان ساسان یا 15 خرداد قرار بگیرند. وی با اشاره به اینکه دولت عهده دار تمام و کمال هزینه جراحی زیبایی این دانش آموزان است، میافزاید که اگر بخواهد انصاف داشته باشد باید اعتراف کند دولت تا کنون به وعدههایش در قبال این دانش آموزان وفا کرده.
وی در این باره مثال میزند: « ماه گذشته از طریق بیمه معلم، 60 میلیون تومان به حساب هر یک از این دانشآموزان ریخته شد و 50 میلیون دیگر هم ظرف ماههای آینده از طریق بیمه ایران پرداخت خواهد شد.»خضری که این روزها دغدغه مستمری این دانش آموزان را در ذهن دارد، معتقد است که مصوبه هیأت وزیران درباره اشتغال این دانش آموزان پس از 18 سالگی قابل نادیده گرفتن نیست و اجرای آن بر هر دولتی که در روزهای بلوغ این دختران ریاست قوه مجریه کشور را به عهده داشته باشد، واجب است. با این حال این نماینده مردم پیرانشهر میداند که بین اعطای مستمری به دانش آموزان یا فراهمآوردن امکان اشتغال آنها در آینده، تنها یکی اجرا خواهد شد و او ترجیح میدهد که قانونی که به اجرا در میآید، قانون اعطای مستمری به این دانشآموزان باشد و خیال او را از بابت معیشت و درآمد ثابت ماهانه برای آینده این دختران راحت کند.
بچهها این روزها با نشاطتر شدهاند
خضری در پاسخ به «قانون» مبنی بر اینکه آیا وجوه واریز شده به حساب دانش آموزان تا زمان رسیدن آنها به سن قانونی غیر قابل برداشت است، میگوید: «بحث بر سر همین است. ما میخواهیم غیر قابل برداشت باشد اما خانوادهها اصرا ر دارند که بتوانند از آن استفاده کنند. در حال حاضر مقرر شده که بیش از سالی 7 میلیون تومان از این حسابها قابل برداشت نباشد. هم چنین سود بانکی به این مبالغ تعلق بگیرد تا ارزش افزوده آن کاهش پیدا نکند و در زمان مشخص، بتواند دردی از این افراد درمان کند.»خضری در خصوص شرایط روحی دختران حادثه دیده میگوید: « از سابق بهتر هستند، لااقل میتوانم بگویم که به نسبت چند ماه گذشته که یکسره در وحشت و درد و کابوسهای شبانه و مرور صحنههای دلخراش گذشت، بچهها این روزها با نشاط تر شده اند. به هرحال التیام زخمها نیاز به نتایج اعمال جراحی و مرور زمان دارد.
هم چنین تداوم کلاسهای رواندرمانی به بهبود حال روحی آنها کمک به سزایی خواهد کرد.»تا قبل از وقوع حادثه پیرانشهر، کمتر کسی بود که «شین آباد» و مردمش رابشناسد، همان طور که سال 1385، وقتی اسم «درودزن» را شنیدیم، اغلب نمی دانستیم که کجاست. حالا امروز درودزن و شین آباد نه تنها ناشناخته نیستند، که مثل یک زخم روی قلب تمام آنها که هموطن نام دارند، سنگینی میکنند. تمام آنها که با دلهای فشرده، چشم بر هم مینهند و برای کودکان سوخته در آتش اهمالها و سهل انگاریها، آرزوی درمان و زندگی دوباره و نیک بختی میکنند.